چون وقتی غصه روی دلشون سنگینی بکنه مجبور نیستن بغضشونو تو گلو خفه کنن...
هرچقدرهم گریه کنن کسی نمیفهمه...!
خدايا!
من دلم قرصه!
كسي غير از تو با من نيست
خيالت از زمين راحت، كه حتي روز روشن نيست
كسي اينجا نميبينه، كه دنيا زير چشماته
يه عمره يادمون رفته، زمين دار مكافاته
فراموشم شده گاهي، كه اين پايين چه ها كردم
كه روزي بايد از اينجا، بازم پيش تو برگردم
خدايا وقت برگشتن، يه كم با من مدارا كن
شنيدم گرمه آغوشت
اگه ميشه منم جا كن
سلامتی دوس دختر آرمین2afm که ولش کرد و رفت تا استعدادهای این جوون شکوفا بشه :خخخخخ
ولی سگ تو روح دوست دختر مجید خراطها!!!
معلوم نیس با این بچه چیكار كرده همش داره جیغ میزنه!!!
ماهی در برکه و برکه تهی از آب
دانه در کویر و کویر تشنه
پرنده در قفس و آسمان در انتظار او
شب در کمین روز خفته
چشمها بسته
همه خسته ، همه بی کس
شهر پر از زندان در بسته
امید ناامیدان روزنی است از نور
غافل از آنکه روزن را نیست طاقت آن نور
هـــيــچ چــيـــز
بـــيــشـــتـــر و بـــدتــر
از ايــــن آدمـــــــــــــو داغــــون نـــمـــيــکــنـــه
کـــه اطـــرافــيـــانـت بـهـت بـــگـن
اگـــه دوســت داشـت نـــمــيــرفـت ...
انـבوه ڪــہ از حــב بــگــذرב
جــایــش را مـے*בهــد بــہ یــڪـ بــے**اعتنــایــے مــزمــלּ
دیــگــر مـهـّـم نـیــωـــت
بــوבלּ یــا نـبــوבלּ ...
בوωـــت בاشـتــלּ یـــا نـداشتـלּ ...
בیـگــر حـســے تـو را بـــہ احـســــاس ڪـرבלּ نمــے ڪـشــانــد ...
בر آن لحظـــــہ فـقــط בر ســڪـــوت غــرق می شــوے
خدایا این بنده هات خیلی دارن اذیتم میکنن
میزنم لهشون میکنم ها............
تو این فیلمه مادرانه ! دختره شبیه جزامیاست ، بعد باباش میگه پایین اومدنی آرایشتو پاک کن
تومرا یادکنی یا نکنی...
باورت گربشود گرنشود...
حرفی نیست اما...
نفسم می گیرد درهوایی که نفسهای تو نیست...
دوستان عزیز لطفا به این وبلاگ بروید و نظر خود را با ما در میان بگذارید.
www.fans-of-rohani.blogfa.com
ه بار سه تا سگ دنبالم کردن، وقتي ديدم سرعتشون از من بيشتره و دير يا زود بهم ميرسن
ز یه جایی به بعد
.
فقط یه حس داری
.
حس بی تفاوتی
.
نه از دوست داشتنها خوشحال میشی
.
و نه از دوست نداشتن ها ناراحت
.
...... مثل من ......
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
اینکه می گویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کوبه قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده می گویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چو سر آمد دولت شبهای وصل
بگذرد ایام هجران نیزهم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نیز هم
عاشق از قاضی نترسد می بیار
بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است
وآصف ملک سلیمان نیز هم
به دوستم میگم فهمیدی مریم جدا شد؟؟؟
میگه از شوهرش؟؟؟؟؟ پـَــ نَ پـَـــ چسبیده بود
کف ماهیتابه کفگیر زدم جدا شد… !
که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد !
امنیت دادن به یک زن یعنی:
محکم دستش را گرفتن ...
با دیوانگی هایش زندگی
کردن ...
احساسِ زنانه اش را فهمیدن ...
امنیت یعنی:
دستت را که می گیرد
،صورتت را که میبوسد، بداند ناب تر از دست هایِ تو دستی نیست ....
بداند ماندنی
تر از نگاهِ تو چشمی نیست ...
بداند برایِ بوسه هایش مرز نمی گذاری، برایِ خنده
هایش می خندی، برایِ گریه هایش شانه می شوی ...
بداند برایِ راست گفتن مستی نمی
خواهی ...
بداند برایِ لحظه هایِ تنهاییت سیگار نمی خواهی ...
بداند که می
دانی برایش بالاترین رستوران , شاید در پایین ترین نقطه شهر باشد...
اصلا
هرکجایِ شهر اگر تو باشی، لوکس ترین جایِ ممکن می شود
و باز هم ۳نقطه هاي بی
پایانِ من...